یادش بخیر بچگیا
با اینکه چیزی از اون موقع یادم نمیاد ولی تو رو خوب یادمه
عاشقت بودم. حتی بیشتر از پدر و مادرم
وقتی میدیدمت. نمیتونستم خودمو کنترل کنمو باید بهت میرسیدم
یادم میاد شبا اگه تو پیشم نبودی خوابم نمیبرد
وقتی مادرم نمیتونست ساکتم کنه. منو دسته تو میسپرد و خیالش راحت بود که تو به من آرامش میدی
عاشقت بودم. مخصوصاْ وقتی که زرد بودی
واقعاْ خوردنی بودی
افسوس از روزگار که میگذره و گذرش هم ما رو از نقطه آغاز دور میکنه
ولی بازم با این حال
عاشقتم << پستونک >>